ازتوبه یک اشاره،ازمابه سردویدن...

حالا که آمده ایی،چترت رابردار،اینجا بجز مهربانی چیزی نمی بارد...

ازتوبه یک اشاره،ازمابه سردویدن...

حالا که آمده ایی،چترت رابردار،اینجا بجز مهربانی چیزی نمی بارد...

شما دستِ دعاشین،من چشمِ امید دارم به استجابتش ...

کلمات کلیدی
  • ۰
  • ۰

داشتم از کیش لذت میبردم...

داشتم اوج خوشحالیم رانشان میدادم...

که یکهو،

همه اش خراب شد...

یکهو توی پنج دقیقه خوشی همه ی ادم هایی که یک ترم تماما از حضورهم لذت میبردندخراب شد...

مامان اینها نمیدانندچرا ولی،

از اصرارم راضی شدند که فردا برویم خانه ومسافرتمان را به اتمام برسانیم...

فردا،خونه...


میشه دعاشم؟!

یاعلی...

  • ۹۴/۱۱/۰۶
  • یک عدد هِ جیمی...

نظرات (۲)

نگید که ریاضی افتادین!
:/

پاسخ:
:))


  • آلبرت کبیر
  • چطوری دکتر ؟؟؟
    چه خبرا ؟؟؟
    پاسخ:
    دکتر خودتونین استاد:دی
    خبرا که...
    میگذرونیم...:)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">