میدانی چیست؟
بگذاربدون سلام بروم سراصل مطلب...
آدم ها بعدیک مدت که هی می روند دیگررفتن برایشان بی اهمیت می شود...
دیگر نگران ساکشان نیستند که چه چیزی تویش می گذارند یا قراراست ساکشان سنگین باشد یا سبک...
راستش را می دانی؟؟؟
دیگرحتی نگران ریخت و قیافه ولباس تنشان نیستند
اینکه چه رنگی ست کنند دیگر مهم نیست...
حتی اینکه زیر ابرویشان تمیز باشد یا نه،حتی اصلاح کردن صورتشان هم دیگر مهم نیست
فقط آماده میشوند و میروند که بروند...
گریه های توی بغل هم رانگه میدارند و می روند...
آدم ها که به رفتن عادت کنند وسایلشان را جمع می کنند و میروند...
بدون هیچ صحبتی و هیچ شنفتنی...
هناس جانکم
این را بدان که من عادت کرده ام به رفتن...
یا دل نبند
یا یک کاری کن یادم برود آن رفتن ها و بمانم...
آدم ها اگررفتن را یاد بگیرند،می روند و میروند و اگر دلشان تنگ شود آنقدری فکر میکنند و غصه می خورند که غصه خوردن می شود کارشان...
لا اقل،جان جانانم...
تو رفتن رایاد نگیر...
دلم غصه ات را نمی خواهد...
آمده بودم همین را بگویم،شاید...: )
شبت پر رحمت جان جانان...: )
امضا:حانیه...
یاعلی...
- ۹۴/۱۱/۲۶