ازتوبه یک اشاره،ازمابه سردویدن...

حالا که آمده ایی،چترت رابردار،اینجا بجز مهربانی چیزی نمی بارد...

ازتوبه یک اشاره،ازمابه سردویدن...

حالا که آمده ایی،چترت رابردار،اینجا بجز مهربانی چیزی نمی بارد...

شما دستِ دعاشین،من چشمِ امید دارم به استجابتش ...

کلمات کلیدی

۲ مطلب در آذر ۱۳۹۷ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

و من شکستم...

همون موقعی که داشتم برای فاطمه سادات همه چیز رو میگفتم و قطره قطره آب می‌شدم و از چشم هام می‌چکیدم...


من شکستم و مچاله شدنم رو دارم میفهمم‌‌‌...




یا علی...

  • یک عدد هِ جیمی...
  • ۰
  • ۰

حس می‌کنم هیچوقت اینقدر به درسام علاقه مند نبودم٬ حتی موقع حسابان خوندن شاید٬ آخه همه میدونن من چقدر عاشق حسابان و جبرمجموعه ها و اینا بودم.

داشتم میگفتم٬ علاقه خاصی به درسام پیدا کردم٬ مدام منتظرم یه فرصت خوب پیش بیاد و شروع کتم به خوندن و وقتی نمی‌خونم عصبی ام. البته خب میشه استرس درس های تلمبار شده رو هم گذاشت کنارش.

من هیچوقت بلد نبودم با لذت درس بخونم٬ شاید الان دومین ترمه که دارم تجربه‌ش می‌کنم ولی چیز خوبیه :)

گاهی هم زیاد کتاب های غیر درسی می‌خونم٬ رفت و برگشت از بیابون( همون دانشگاه اینجا) و قبل از خواب هم. ولی خب بعضی وقتا تنبلیم میشه و میزنم زیرش و تا چند روز نمیخونم...

خلاصه که٬ خوندن برام جذاب شده٬ امیدوارم برای شما هم باشه :)


یاعلی...

  • یک عدد هِ جیمی...