ازتوبه یک اشاره،ازمابه سردویدن...

حالا که آمده ایی،چترت رابردار،اینجا بجز مهربانی چیزی نمی بارد...

ازتوبه یک اشاره،ازمابه سردویدن...

حالا که آمده ایی،چترت رابردار،اینجا بجز مهربانی چیزی نمی بارد...

شما دستِ دعاشین،من چشمِ امید دارم به استجابتش ...

کلمات کلیدی
  • ۰
  • ۰

روزشمار تولد.

دیشب نوشتم دارم به تولدم نزدیک می شوم و بیشتر از اینکه افسردگی افزایش سن و سال بگیرم، میترسم.

نوشتم همیشه فکر میکردم آدم که به این سن برسد خیلی بزرگ است و من دارم به خیلی بزرگ شدن میرسم، در صورتی که هنوز سر خوردن روی سرامیک همانقدر برایم جذاب است که جیغ زدن از سر هیجان در یک شهر بازی...

تولدم نزدیک است، اعداد روزشمارم خیلی پررنگ شده اند و من هنوز خیلی کارهای نکرده دارم...

 

 

یاعلی...

 

 

بعدا نوشت: در روز تولدم عمو علی به رحمت خدا رفتند.

خدایش بیامرزد و مغفرت خدا روزی اش باد.

دلتنگ او خواهم شد، بدون شک.

  • ۰۰/۰۴/۱۹
  • یک عدد هِ جیمی...

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">