ازتوبه یک اشاره،ازمابه سردویدن...

حالا که آمده ایی،چترت رابردار،اینجا بجز مهربانی چیزی نمی بارد...

ازتوبه یک اشاره،ازمابه سردویدن...

حالا که آمده ایی،چترت رابردار،اینجا بجز مهربانی چیزی نمی بارد...

شما دستِ دعاشین،من چشمِ امید دارم به استجابتش ...

کلمات کلیدی
  • ۱
  • ۰

چقدر از آن روزی که آخرین پست را اینجا نوشتم اتفاقات مختلف برایمان افتاده.

من کنکورم را دادم، نتایج کنکور آمد، مشهد رفتیم، انتخاب رشته کردم، مریض شدیم، زلزله امانم را برید و خیلی اتفاقات دیگر.

حالا بعد از درست 2 ماه تابستانه استراحت کردن وقت جنبیدن است، باید دست بجنبانم، سریع تر از قبل و با کیفیت تر.

راستی!

25 سالم شد، به سنی رسیدم که فکر میکردم نخواهم دیدش. روز تولدم افتاده بود در روز تولد امام هادی جان جان جان دلم و چه چیزی بهتر از این برای من؟ چه چیزی خوشحال کننده تر از این میتوانست باشد؟

روز خوبی شد، خداراشکر.

 

 

 

یا علی...

 

  • ۰۱/۰۵/۰۲
  • یک عدد هِ جیمی...

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">