وقت هایی که خیلی دلم پرباشد،که سرم توی کارخودم است و یکی یک اپسیلون چیزی بهم بگوید ونفس کشیدنم سخت باشد میرو م توی اتاق و سرم رامحکم فشارمیدهم به پتویم
جلوی بینی ام گرفته میشود و به چشم هایم فشارمیاید وتندتند وبلندبلند نفس میکشم
انجاست که نفسم به زور درمیاید و تندوتند نفس میکشم و یکهو ازدرد سرم را بلندمیکنم وزار زار گریه میکنم و برای جبران ان نفس هایی که به سختی میامد وهی نفس میکشم و هی اشک هایم سرمیخورند...
روزهای خوبی نیست...
پی نوشت:تموم میشن این روزا:)
یاعلی...
- ۹۴/۰۴/۱۸