حالش خیلی بده...
خیلی...
هرچی تلاش می کنم راضی شه بره دکتر،نمیره...
نمیگه چرا نمیره ولی میدونم چرا نمیره...
می ترسه چیزی باشه...
منم میترسم چیزی باشه...
ولی نمیتونم دردکشیدنشو ببینم-___-
بی ربط نوشت:دیشب زینب خانم جون ساعت ده شب زحمت کشیدن و به دنیااومدن:))
یاعلی...
- ۹۴/۱۲/۱۳