ازتوبه یک اشاره،ازمابه سردویدن...

حالا که آمده ایی،چترت رابردار،اینجا بجز مهربانی چیزی نمی بارد...

ازتوبه یک اشاره،ازمابه سردویدن...

حالا که آمده ایی،چترت رابردار،اینجا بجز مهربانی چیزی نمی بارد...

شما دستِ دعاشین،من چشمِ امید دارم به استجابتش ...

کلمات کلیدی
  • ۰
  • ۰

رقعه ی اول...

هناس جانکم...

جان جانانم،

این اولین نامه ایست که توی این خانه برایت مینویسم...

چقدر از آخرین نامه ام میگذردوچقدرچیزهاتغییر کرده اند...

آن روزها یک نوجوان هفده ساله کنکوری بودم وحالا یک جوان هجده ساله ی دانشجو...

"ح"جانکم عروس شده ومن هم دارم مثلا برای تحصیل میروم دیارغربت...

همان شیراز خودمان ولی هرچه باشد دیارغربت است وازمامان وبابادور...

امروزساک ووسایلم رابستیم وجمش کردیم...

به همین زودی...

مامان هم مدام اشک توی چشامانش جمع میشود وگاهی اشکی میریزد...

هناس جانکم دیگروقت نوشتنم تمام شده و بایدمنتظرباشم وببینم کی فرصت میشود تا نامه دوم رابرایت بنویسم ..

تصدقت شوم،مبادا لبخندتراازلبانت پاک کنی که تمام جان منتویهمین لبخندهااست وجانم میرود بی لبخندت...

باید برومو نوید رقعهی دوم را میدهم...

زیر سایه یخداباشی جان جانانم...



یاعلی...

  • ۹۴/۰۶/۲۷
  • یک عدد هِ جیمی...

نظرات (۴)

جا این حرفا برای دانشگاه نرمش کن :))
دوری از خانواده خیلی سخته...
ترم اولی هستی ؟

موفق باشی..:)
پاسخ:

بله

ممنونم:)

سخته برای پدر مادر واقعا>.<
من دوستم شهر خودمون قبول شد وقتی به باباش گفت باباش از خوشحالی زد زیر گریه والا هممونو به گریه انداخت:)))
پاسخ:

:))))))))))))

  • سعادت سلیمانی
  • من بعد از سه سال شیراز رفتن باز بابا مامانم اینقدر بی تابی میکنن الان 14 مهر هست و هنوز نرفتم دانشگاه...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">